نغمه آرام از من دیوانه می سازد جدا

خواب را از دیده این افسانه می سازد جدا

پرده شرم است مانع در میان ماه و دوست

شمع را فانوس از پروانه می سازد جدا

موج از دامان دریا بر ندارد دست خویش

جان عاشق را که از جانانه می سازد جدا؟

هر کجا سنگین دلی در سنگلاخ دهر هست

سنگ از بهر من دیوانه می سازد جدا

بود مسجد هر کف خاکم، ولی عشق این زمان

در بن هر موی من بتخانه می سازد جدا

بر ندارد چشم شوخ او سر از دنبال دل

طفل مشرب را که از دیوانه می سازد جدا؟

سنگ و گوهر هر دو یکسان است در میزان چرخ

آسیا کی دانه را از دانه می سازد جدا

از هواجویی رساند خانه خود را به آب

چون حباب از بحر هر کس خانه می سازد جدا

جذبه توفیق می خواهی،سبک کن خویش را

کهربا کی کاه را از دانه می سازد جدا؟

ز اختلاف جام، غافل از می وحدت شده است

آن که از هم کعبه و بتخانه می سازد جدا

می فتد در رشته جان چاک بی تابی مرا

تار زلفش را چو از هم شانه می سازد جدا

برنمی دارد به لرزیدن ز گوهر دست، آب

رعشه کی دست من از پیمانه می سازد جدا؟

زخم می باید که از هم نگسلد چون موج آب

رزق ما را تیغ، بی دردانه می سازد جدا

کی شود همخانه صائب با من صحرانشین؟

وحشیی کز سایه خود خانه می سازد جدا


صدای ما ٫ صائب تبریزی سازد ,جدا ,جدا؟ ,کی ,دانه ,هم ,می سازد ,سازد جدا ,که از ,سازد جدا؟ ,از هممنبع

شعر 005 صائب

شعر 004 صائب

شعر 003 صائب

شعر 002 صائب

شعر 001 صائب

مشخصات

آخرین جستجو ها

قیمت يونوليت سقفی l AquaSwim.ir شناگران Jaxtoneqls60 site داهنگ نمونه های بازسازی ساختمان رزرو ارزان ترین تورهای مسافرتی داخلی و خارجی محصولات اورگانیک iran-samp معرفی کالا فروشگاهی خرید و فروش خرما باکیفیت